وبلاگ شخصی حمیدرضاکرمی

سلام در این وبلاگ قصد دارم مطالب مذهبی وعلمی مرتبط با رشته خودم مهندسی نقشه برداری را برای استفاده سایر دوستان قرار دهم

وبلاگ شخصی حمیدرضاکرمی

سلام در این وبلاگ قصد دارم مطالب مذهبی وعلمی مرتبط با رشته خودم مهندسی نقشه برداری را برای استفاده سایر دوستان قرار دهم

قسمتی از اشعار امام خمینی

۱۴خردادماه سالروز عروج ملکوتی امام خمینی(ره)گرامی باد 
قسمتی از اشعار امام خمینی  
  
 
دعوى اخلاص
گــــر تــــو آدم‏زاده هستى "عَلّم اَلاَسما" چه شد؟ * "قابَ قَوْسینت" کجا رفته است؟ "اَوْاَدْنى" چه شد؟
بـــــر فـــــــــراز دار، فـــــــــریاد "اَنَا الحق" مى‏زنى * مــــــدّعىِ حــــــــق طلب، اِنیّت و اِنّـــــا چه شد؟
صــــوفى صـــــافى اگر هستى، بکن این خرقـه را * دم زدن از خــــویشتن با بـــــوق و با کرنا چه شد؟
زهــــــد مفـــــــروش اى قلنـــــدر، آبروى خود مریز * زاهـــــد ار هستى تو، پس اقبال بر دنیا چه شد؟
این عبــــادتــها که ما کردیم، خوبش کاسبى‏است * دعــــــــــوى اخلاص با این خود پرستیها چه شد؟
مــــــرشد از دعوت به سوى خویشتن، بردار دست * "لا الهت" را شنیدستم؛ ولــــــــى "الاّ" چه شد؟
مـــــاعر بیمایه، بشکن خـــــامـــــه آلــــــــــــوده‏ات * کـــــــــــم دل‏آزارى نما، پس از خدا پروا چه شد؟
کاروان عمر
عمر را پایـان رسید و یــــــــارم از در درنیـــامد * قصّــــه‏ام آخـــر شد و این غصّه را آخر نیامد
جام مرگ آمـد به دستم، جام مى هرگز ندیدم * سالها بر من گـــذشت و لطفى از دلبر نیامد
مرغ جان در این قفس بى بال و پر افتاد و هرگز * آنکــــه بایـــد این قفس را بشکند از در نیامد
عاشقــــانِ روى جانان، جمله بى نام و نشانند * نامــــــداران را هـــواى او، دمى بر سر نیامد
کاروانِ عشق رویش، صف به صف در انتظــارند * با که گویـــم: آخر آن معشوق جان‏پرور نیامد
مردگان را روح بخشــد، عاشقان را جان ستاند * جاهلان را این‏چنین عاشق کشى باور نیامد
لذت عشق
لذت عشق تو را جز عاشق محـــزون، نداند * رنج لذت‏بخش هجران را بجز مجنــون، نداند
تا نگشتى کوهـــکن، شیرینى هجران ندانى * نــــاز پـــــرورده، ره آورد دل پر خــــون نداند
خسرو از شیرینى شیرین، نیابد رنگ و بویى * تا چو فرهاد از درونش، رنگ و بو بیرون نداند
یوسفـــى بایــــــد که در دام زلیخا، دل نبازد * ورنه خورشید و کواکب در برش مفتون نداند
غــــــرق دریا جز خروش موج بى پایان، نبیند * بادیه پیماى عشقت ساحل و هامـون نداند
جلـــــــوه دلدار را آغاز و انجامــــــــــى نباشد * عشق بى پایان ما جز آن چرا و چـون، ندان

پرده نشین
این قافلــــه از صبح ازل، ســــوى تــــو رانند * تا شـــام ابـــد نیز به سوى تو روانند
سرگشته و حیران، همه در عشق تو غرقند * دلسوخته، هر ناحیه بى تاب و توانند
بگشـــــــاى نقــــــاب از رُخ و بنماى جمالت * تا فـــاش شود آنچه همه در پى آنند
اى پــــرده نشین در پــــــى دیــــدار رُخ تـــو * جــــانها همه دل باخته، دلها نگرانند
در میکــــده، رنـــــدان همه در یاد تو مستند * با ذکـــــر تـو در بتکده‏ها پرسه زنانند
اى دوست، دل ســـوختــه‏ام را تو هدف گیر * مــــژگان تـــو و ابروى تو، تیر و کمانند

پرتو حُسن
خواست شیطان بد کند با من؛ ولى احسان نمود * از بهشتم بــــرد بیــــــرون، بسته جانان نمود
خـــواست از فــــــردوس بیرونـــم کند، خوارم کند * عشق پیدا گشت و از مُلک و مَلَک پرّان نمود
ســـاقــــى آمـــــــد تا ز جـــــام باده بیهوشم کند * بـــى‏هُشى از مُلک، بیرونم نمود و جان نمود
پــــرتـــــو حُسنت به جان افتاد و آن را نیست کرد * عشـق آمـــــد، دردها را هر چه بُد درمان نمود
غمـــــــزه‏ات در جـــــــان عـــــاشق برفروزد آتشى * آنچنـــان کـــز جــلوه‏اى با موسى عمران نمود
"ابن سینا" را بگــــــو در طـــــور سینــــــا ره نیافت * آنکــــه را بــــرهان حیران‏ساز تو، حیران نمـود

سفر عشق
بــــــــــــا دلِ تنگ به ســـوى تو سفر باید کرد * از ســـــــــــر خویش به بتخانه گذر باید کرد
پیــــــــر مـــا گفت: ز میخانه شفا باید جست * از شفـــــــــــا جستنِ هر خانه حذر باید کرد
آنکــــه از جلوه رخسار چو ماهت، پیش است * بى‏گمـــــــــــــــان معجزه شقِّ قمر باید کرد
گــــــــــــــر درِ میکـــده را پیر به عشاق گشود * پس از آن آرزوى فتــــــــــــح و ظفـر باید کرد
گـــــر دل از نشئه مى، دعوى سردارى داشت به خــــــــود آییــد که احساس خطر باید کرد
مـــژده اى دوست که رندى سر خُم را بگشود * بـاده نــــــوشان لب از این مائده، تر باید کرد
در رهِ جستن آتشکـــــــــــــــده سر باید باخت * به جفـــــــــــا کارى او سینه، سپر باید کرد
ســـــر خُـــــــم باد سلامت که به دیدار رخش * مستِ ســــــــــــاغر زده را نیز خبر باید کرد
طــــرّه گیسوى دلدار به هر کوى و درى است * پس به هر کوى و در از شوق سفر باید کرد
 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد